Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-05-05@00:12:54 GMT

10 انيميشن ديزني براي خيال بازها

تاریخ انتشار: ۷ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۱۹۸۴۷۸

خبرگزاري آريا - وقتي اسم کمپاني انيميشن سازي ديزني در ميان باشد، سه چيز به ذهن بسياري از بينندگان قديمي ترش مي افتد. ميکي ماوس، دامبو و بمبي. اين هر سه به تصاوير جذاب کودکانه و رنگ هاي درخشان و البته حيوان هاي بانمک داخلش معروفند و دامبو و بمبي به تراژدي هاي عميق شان. امروز هم اگر بخواهيم جذاب ترين انيميشن هاي ديزني را مطالعه کنيم، به همان شوخ و شنگي و خوش رنگي قبل هستند با داستان هايي نه چندان سنگين.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اما سياست استوديو ديزني هرگز برخورد کاهشي با فيلم هاي ساخته شده براي کودکان نبوده است.

هر يک از آثار ديزني را مي توان اثري قابل قبول از نظر شخصيت پردازي و داستان سرايي دانست. بسياري از آثار ديزني را بايد شاهکارهايي دانست که نقاشي بودنشان نبايد هيچ چيز از ارزششان کمک کند. درست است که همکاري هاي اخير با استوديو پيکسار داد طرفداران ديزني را درآورده است، اما نبايد از کارنامه درخشان ديزني غافل بود.

در اين ميان چند اثر ديزني شاخص وجود دارند که حتي از سياست هاي اين شرکت که توضيح داده شد مبارزه با نگاه کاهشي به فيلم هاي کودک است، پا را فراتر مي گذارد. اين آثار که به طور معمول در ژانر ع.ت.ف هستند، گاهي به اقتضاي ژانرشان اصلا تناسبي با مخاطبانشان يعني کودکان ندارند. بگذاريد نگاهي به اين آثار شاخص بيندازيم.

ديگ سياه The Black Cauldron، فانتزي و وحشت- 1985


خلاصه داستان: در افسانه ها آمده که در سرزمين جادويي پريدين، شاهي فرمانروايي مي کرد که چنان غاصب و ظالم بود که حتي خدايان هم از او در هراس بودند. چون هيچ زنداني براي نگه داشتنش کافي نبود، او را در درون برکه اي از آهن مذاب انداختند و روحش به صورت ديگ سياهي باقي ماند. قرن ها اين ديگ از نظرها مخفي بود و مردان شرور به دنبالش بودند. آن ها مي دانستند اگر ديگ به دستشان بيفتد، مي توانند بر ارتشي از جنگجويان مرده فرمانروايي کنند و جهان را فتح کنند...





از همان مونولوگ ابتداي داستان مي توان حدس زد که با انيميشني در مورد حيوانات سخن گو طرف نيستيم. البته هر قدر جلوتر برويم و با شخصيت ها رو به رو شويم، از اين موضوع مطمئن تر مي شويم. داستان در مورد شاه شاخداري است که حتي سربازانش از او مي ترسند و قصدش اين است که ديگ سياه را پيدا کند و ارتش مردگان را زنده کند.

يک پسربچه لاغر به نام تاران و خوکش هن وين، شاهزاده خانم ايلونوي و گوي جادويي اش، آوازه خواني ترسو به نام فلودوور فِلَم و موجودي پشمالو به نام گورگي تنها کساني هستند که در برابر او مي ايستند و سعي مي کنند سد راهش بشوند. داستان براساس مجموعه اي فانتزي اثر لويد آلکساندر ساخته شده است. اين مجموعه حکايت هاي پريدين است که خود ملهم از اسطوره ها و افسانه هاي ولشي است.

چرا بايد اين انيميشن را ببينيم: فضاهاي تاريک، سايه هاي بلند، جمجمه هاي برهنه اي که در جاي جاي تصاوير ديده مي شوند و هيولاهايي که يادآور نزگول هاي سائرون هستند. داستان اين انيميشن خود از اثر نويسنده اي چون لويد آلکساندر گرفته شده است که مناسب کودک و نوجوان است و البته ديدن اين عناصر غريب نخواهدبود. اما تيرگي مصرانه فضا اين اثر را براي بينندگان بزرگسال به خصوص طرفداران ژانري جذاب تر مي کند. داستان تا حدي براي کودکان بيگانه است که در نسخه هاي جديد بسياري از صحنه هاي بيش از حد ترسناک و با محتواي جنسي حذف شده اند تا مناسب کودک شود.

شاهزاده خانم داستان هر چند لباس سفيدبرفي را به تن کرده است و شبيه آروراي زيباي خفته است، اما مثل آن ها منتظر شاهزاده با اسب سفيدش نيست و مي تواند از پس دشمنانش برآيد. فلودوور فلم نوازنده اي دورگرد است که صاحب يک چنگ جادويي است، اما چنگ به دروغ حساس است و هر بار نوازنده پير غلو مي کند يکي از تارهاي چنگ پاره مي شود. گورگي موجودي پشمالوست که دقيقا مشخص نيست به چه رسته اي از موجودات جادويي تعلق دارد، اما بي شباهت به گالوم ارباب حلقه ها نيست.

شخصيت تاران اما آن قدري که ديگر شخصيت ها پرداخته شده اند، پرداخته نشده است و در حد قهرمان تيپيک داستان هاي فانتزي نوجوانان باقي مي ماند. پسي لاغر و يتيم که به نظر نمي رسد جز قلب پاک و ساده اش و عشقش به شاهزاده خانم، بعد شخصيتي ديگري داشته باشد.

اين انيميشن اثري فانتزي/ ماجراجويي است که نظيرش در کارهاي ديزني کمتر ديده مي شود و البته اولين اثر ديزني است که رنکينگ PG به آن تعلق گرفته است.



آليس در سرزمين عجايب Alice in Wonderland، فانتزي و کمدي- 1951


خلاصه داستان: اين انيميشن براساس اثر معروف لوييس کارول، آليس در شگفتزار، ساخته شده است. آليس در ملک پدري اش به همراه خواهرش در حال خواندن تاريخ فتوحات ويليام است که رويايي به سراغش مي آيد. او به دنبال خرگوش سفيدي وارد جهاني مي شود که هيچ چيز آن چيزي نيست که بايد باشد. او با دودو و توويدل دي و توويدل دام و کلاهدوز ديوانه و گربه چِشاير و ملکه قلب ها و کرم پروانه ديدار مي کند و در نهايت از رويا بر مي خيزد.




چرا بايد اين انيميشن را ببينيم: از هر کسي که بپرسيد چرا بايد کتاب لوييس کارول را خواند، به شما مي گويد که کتابي است سمبوليک در نقد مذهب يا سلطنت يا فلان و بهمان ايده سياسي و فرهنگي. پس احتمالا اگر از 1984 خوشتان آمده، از اين کتاب هم خوشتان خواهدآمد. هر چند شايد در حقيقت کتاب نقدي بر جامعه ويکتوريايي زمان خودش باشد.

اما چرا بايد اين انيميشن را ديد؟ ممکن است تصور کنيد مخاطب اين انيميشن کودکان هستند و در نتيجه اثر از زبان طنز کارول و يا طعنه هاي گاه و بي گاهش خاليست. اما حقيقت اين است که اين انيميشن را بايد جدي گرفت. همه شخصيت هاي داستان با دقت تمام شکل گرفته اند و همه چيز از صدايشان تا طراحي شان اشاره به کنه مطالب کتاب دارد. اين موضوع را مي توان از اين حقيقت نيز فهميد که بخش عمده اي از ديالوگ هاي انيميشن به طور مستقيم از کتاب برداشت شده اند.

يکي از جذاب ترين قسمت هاي اين اثر، شعر شير دريايي و نجار است. بسياري از منتقدين ادبي اين بخش از داستان آليس را نمايش کاپيتاليسم در برابر کمونيسم يا مسيحيت در برابر بوداييسم دانسته اند. البته مهم نيست چقدر اين گمانه زني ها را جدي بگيريم و بر آن دامن بزنيم، تصويري که انيميشن از ماجراي شير دريايي و نجار و صدف هاي کنجکاو نشان مي دهد طنزي بي نظير دارد و از سويي راه را براي تامل عميق تر در باب پيام داستان باز مي کند.

به طور کلي طراحي اين انيميشن و ديالوگ ها به نحوي هستند که توجه بيننده را هر چه بيشتر به مفهومي که لوييس کارول قصد بيانش را دارد، جلب کنند. اين اثر با طراحي هاي خارق العاده و نقش هاي سالوادور دالي‌وار، پس زمينه اي از آن جنون ويکتوريايي به نمايش مي گذارد که در اثر لوييس بيان مي شود. مي توان به راحتي ادعا کرد هرگز اقتباسي بهتر و درخشان تر از اين کتاب صورت نگرفته است.



شمشر در سنگ The Swordin the Stone، فانتزي- 1963


خلاصه داستان: داستان اين انيميشن از کتاب اول مجموعه شاه گذشته و آينده اثر تي. اچ وايت الهام گرفته شده است.

داستان درباره جادوگري به نام مرلين است که با جغد سنخگويي به نام ارشميدوس در کلبه اي در وسط جنگل زندگي مي کند. مرلين به تمام دوران ها از جمله آينده سفر کرده و از تمامي اختراعات بشر از جمله لوکوموتيو و هواپيما مطلع است. مرلين پيشگويي مي کند که به زودي با پسري رو به رو خواهدشد که سرنوشت عظيمي دارد. اين پسر آرتور است.





مرلين آموزش آرتور را که پسري بي سواد است، به دست مي گيرد و با تبديل کردن او به ماهي و پرنده و سنجاب به او در مورد چيزهايي مثل برتري عقل بر جثه، جاذبه و عشق آموزش مي دهد. مرلين بدين ترتيب سعي مي کند آرتور را براي پادشاهي انگلستان آماده کند.

چرا بايد اين انيميشن را ببينيم: داستان هاي آرتوري هميشه جذاب هستند. چه نوشته مارک تواين باشند و چه سريال هاي قديم و جديدي که در موردش ساخته شده اند. اقتباسات بسياري از داستان آرتور صورت گرفته است. ولي اين اقتباس خاص از داستان آرتور بيشتر در مورد مرلين است و بردن دستاوردهاي قرن بيستم به عصر تاريکي.

البته آن چيزي که بيشتر از هر چيز نظر بيننده را به خودش جلب مي کند، هنر طراحي انيماتورهاست. اين انيميشن از تم هاي رنگي و اسکلت بندي هاي متعددي برخوردار است که حتي در آثار امروزي کمتر ديده مي شوند.

جذابيت ديگر اين اثر موسيقي آن است. موسيقي هاي اين اثر توسط سازندگان موسيقي آثاري چون مري پاپينز و جارودستي ها و تخت هاي پرنده ساخته شده است.

هم چنين اين اثر يک کمدي اسلپ استيکِ پيشرو براي زمان خودش است. شوخي ها بسيار بازيگوشانه هستند و طنز سيالي در تمام لحظات داستان در جريان است. بد نيست خاطرنشان شويم که اين انيميشن يکي از معدود آثار ديزني است که شخصيت منفي اصلي ندارد.



کارآگاه موشِ بزرگ The Great Mouse Detective، معمايي- 1986


خلاصه داستان: درست حدس زديد؛ اين يکي پارودي ماجراهاي شرلوک هولمز است.

باسيل موش کارآگاهي نابغه است که در بيکر استريت زندگي مي کند، آن هم در سوراخي در خانه جناب هولمز. همکارش دکتر داوسن هم به تازگي از خدمتش در افغانستان بازگشته است. اين دو متوجه مي شوند که پروفسور رتيگان شرور قصد دارد حکومت موشستان را با نقشه اي زيرکانه به دست بگيرد و سر ملکه موش ها را زير آب کند. براي همين اين دو سر از کثيف ترين جاهان لندن در مي آورند تا جلوي رتيگان را بگيرند.




چرا بايد اين انيميشن را ببينيم: البته اگر از طرفداران پر و پا قرص شرلوک هستيد که دليل خاصي نياز نداريد. ولي بگذاريد اين طور برايتان بگويم که نبايد گول ظاهر اين انيميشن را خورد. ما با اثري نوآر سر و کار داريم. با فضايي رازآلود و تاريک و پارودي هاي جنسي عجيب و غريب. اسباب بازي فروشي پر از صورتک هاي مرموز و کافه اي ويکتوريايي با رقاصه هاي زيبا. و البته شرلوک هولمزي که حتي با اين که تنها پارودي اي موشانه از هولمز واقعي است، همان تغيير حالت هاي ناگهاني شخصيت هولمزِ آرتور کانن دويل را دارد و همان بازيگوشي هايش را و حسابي هم حرص دکتر واتسون داستان را در مي آورد و موريارتي قصه را تا سر حد سکته قبلي عصباني مي کند.



هيکل جديد امپراتور The Emperor’s New Groove، فانتزي و طنز- 2000


خلاصه داستان: اسم داستان از روي لباس جديد امپراتور برداشته شده است و داستان در حالت کلي مي تواند اقتباسي از داستان هانس کريستين اندرسن در نظر گرفته شود. ولي داستان بسيار فراتر از اين قصه پريان مي رود.

کوسکو پادشاهي آزتک است که قصد دارد قصري تابستاني براي خود بسازد؛ اما براي اين کار بايد دهکده اي را ويران کند. اما اين وسط مشاور اعظمش ايزما به خاطر از کار برکنار شدنش، او را به يک لاما تبديل مي کند. کوسکو هم سعي مي کند باز آدم بشود و در اين راه به معني واقعي کلمه «آدم» مي شود.




چرا بايد اين انيميشن را ببينيم: پرواضح است که سال هاست شوخي هاي انيميشن ها تر و تازگي خودشان را از دست داده اند و تکراري شده اند. برخلاف انيمه هاي ژاپني که هم پلات هاي بهتري دارند و هم اجراهاي بهتري و شوخي هايشان هم به روزتر است، انيميشن هاي آمريکايي به يک خانه تکاني نياز دارند و به طور خاص در بخش طنز.

شايد بشود گفت اين انيميشن مثال نقض است. طنز جنون آميز اين انيميشن از حدود يک انيميشن عادي بيرون است. طنزي که در داستان کوسکو شاهدش هستيم، آن قدر تر و تازه و در عين حال بالغ و جاافتاده است که هر آدمي را ميخکوب مي کند و در عين حال به قهقهه وا مي دارد.

از سويي شخصيت ها از تيپ شخصيتي فراتر مي روند و به شخصيت هايي کامل تبديل مي شوند که بعد و عمق دارند و هر کدام به خودي خود مي توانند داستان را به جلو ببرند. يکي از اين شخصيت ها هم البته کرانک است که اسپين آف خود به نام هيکل جديد کرانک Kronk’s New Groove را دارد. شخصيت ديگر ايزما است که به جرات مي توان گفت يکي از بهترين شخصيت منفي هاي تاريخ ديزني است، با به ياد داشتن اين حقيقت که شخصيت هاي منفي ديزني چيزي در حد بي نظير هستند.

البته بد نيست اين را هم اضافه کنيم که دو ترانه اين انيميشن که يکي با صداي التون جان و ديگري با صداي استينگ است، نامزد اسکار شده اند.



گوژپشت نتردام The Hunchback of Notre Dame، موزيکال- 1996


خلاصه داستان: مطمئنا همه داستان گوژپشت نتردام را شنيده ايد و مي دانيد اثر ويکتور هوگو است و اين که هيچ بخش فانتزي خاصي ندارد اقتباس والت ديزني اما اين داستان هوگو را به يک فانتزي خوش آب و رنگ و البته خوش آهنگ تبديل کرده است. کوآزي مودو گوژپشتي است که عاشق ازميرالداي کولي مي شود و اين در زماني اتفاق مي افتد که مفتش اعظم پاريس در حال پاکسازي پاريس از کولي هاي کافر است.




چرا بايد اين انيميشن را ببينيم: در اين که اين انيميشن يکي از زيباترين طراحي هاي تاريخ ديزني را دارد، شکي نيست. کليساي نتردام پاريس به همان زيبايي و عظمت واقعي اش به تصوير درآمده و داستان هوگو که يک جورهايي در ستايش پاريس است، به خوبي در اين اثر استحاله شده است.

اما بگذاريد برويم سر اصل داستان و به موسيقي حيرت انگيز اثر بپردازيم. موسيقي اين اثر حاصل همکاري آلن مِنکن و استفن شوارتس است. اين دو در کنار يکديگر اوپرايي جادوان را پي ريزي مي کنند که فراتر از يک کار کودک است و شانه به شانه موزيکال هاي برادوي مي سايد. از همين رو تئاتر موزيکال اين اثر بارها در خود برادوي روي صحنه مي رود.

اما ارزشمندي اين اثر از حدود موسيقي فراتر مي رود. اين اثر تصاويري جاويدان از پاريس در محاصره شعله ها را به نمايش مي گذارد و از تيرگي و هراس تفتيش عقايد و البته سقوط لاجرمش حرف مي زند. اين اثر پيامي انساني و فرامليتي در باب آزادي دارد و از اين رو است که بايد به عنوان يک اثر جاودانه و کلاسيک در کنار ديگر کلاسيک ها ديده شود.



پيتر پن Peter Pan، فانتزي و کمدي- 1954


خلاصه داستان: داستان اقتباسي بسيار موفق از اثر جي. ام بَري نمايشنامه نويس اسکاتلندي است. پيتر پن البته آن قدري که بايد در ايران شناخته شده نيست، اما يکي از جذاب ترين داستان هاي انگليسي است.

شخصيت اصلي داستان- پيتر- پسري است که در سرزمين هرگز زندگي مي کند؛ جايي که هيچ کس هرگز پير نمي شود و همه هميشه در هر سني که هستند باقي مي مانند. سرزميني که تويش پري هاي دريايي و سرخپوست ها و دزدهاي دريايي وجود دارند.

شخصيت منفي داستان، کاپيتان هوک، رييس دزدان دريايي است و قصد دارد پيتر پن را بکشد. آمدن وندي و جان و مايکل از لندن به سرزمين هرگز باعث مي شود موقعيت براي نقشه هاي خبيثانه هوک محيا شود.




چرا بايد اين انيميشن را ببينيم: بهترين دليل براي ديدن اين انيميشن شخصيت منفي آن است. کاپيتان هوک را مي شود در صدر جذاب ترين و خنده دارترين شخصيت هاي ديزني قرار داد. شخصيت هوک به قدري خوش ساخت است که تصور اين که در سال 1953 به وجود آمده کمي سخت است. آن هم در زماني که شخصيت هاي منفي بيش از حد تک بعدي و کاملا سياه بودند. مخصوصا در کميک هاي مارول و دي سي.

هوک دستياري دارد به نام آقاي اسمي که بيشترِ طنز انيميشن در ديالوگ هاي ديناميک اين دو است. ديالوگ هايي که آدم را ياد ديالوگ هاي پينگ پونگي جاس ودون مي اندازد. جذابيت ديگر اثر تصويري است که از پيتر پن به دست مي دهد. پيتر پن در اين اثر رسما يک کازانووا و دون ژوان است و دخترهاي داستان برايش غش و ضعف مي کنند. از پري هاي دريايي گرفته تا تايگرليلي، دختر رييس قبيله سرخپوستان.

و راستي، از تينکربل داستان هم نبايد غافل شد که چهره اش از روي مرلين مونرو طراحي شده است.



علاءالدين Aladdin، فانتزي- 1992


خلاصه داستان: داستان از روي آن داستان معروف هزار و يک شب، يعني علاءالدين و غول چراغ جادو اقتباس شده است که جالب است بدانيد نه در نسخه فارسي موجود است و نه در نسخه عربي! شايد تصور کنيد با يک استريوتايپ سازي عادي طرف هستيد و ديد يک آمريکايي از فضاي شرقي. اما واقعيت اين است که اين اثر ديزني نه توهين آميز است و نه شرقي ها را بد نشان مي دهد. خيلي ساده، همان داستان هزار و يک شب را که همه در ياد داريم تعريف مي کند.




چرا بايد اين انيميشن را ببينيم: علاءالدين را نبايد فقط به خاطر رابين ويليامزش ديد. هرچند بخش عظيمي از موفقيت اين اثر مديون تغييراتي است که ويليامز شخصا در اين انيميشن اعمال مي کند. ويليامز شخصيت صبح بخير ويتنام خود را به يک انيميشن کودک مي کشاند و به طرز عجيبي موفق هم هست. جنِ آبي داستان آن قدر خوب است و آن قدر طبيعي است و طنزش آن قدر منحصر به فرد است که شايد بايد گفت تکرارناپذير است و ديگر شبيهش نيست.

اما خوبي واقعي اين انيميشن، قاليچه پرنده است. هر انيميشن سازي مي داند شخصيت دادن به يک قاليچه که نه صورت دارد و نه صدا چقدر سخت است! خنده دارش اين است که شخصيت قاليچه يکي از محبوب ترين شخصيت هاي ديزني است.



سياره گنج Treasure Planet، علمي تخيلي- 2002


خلاصه داستان: داستان اقتباسي از رمان محبوب رابرت لويي استيونسون، يعني جزيره گنج است.

داستان پسر جواني که نقشه گنجي پيدا مي کند و به همراه گروهي از ملوانان به دنبال گنج مي رود ولي... البته بگذاريد داستان انيميشن را اين طور تعريف کنيم که يک عده موجود فضايي سوار کشتي فضاپيما مي شوند در جست و جوي گنج گم شده کاپيتان فلينت هستند. يعني همان بزرگ ترين دزد فضايي تمام اعصار.




چرا بايد اين انيميشن را ببينيم: اپراي فضايي چيز غريبي است. خيلي ها دوستش دارند و خيلي ها هم ازش متنفرند. اما اين انيميشن فقط يک اپراي فضايي نيست. اين انيميشن به طرز غريبي المان هاي استيم پانک را با اپراي فضايي مخلوط مي کند و اثري با حال و هواي ويکتوريايي در فضايي تکنولوژيک تحويل بيننده مي دهد.

لانگ جان سيلور داستان، درواقع يک سايبورگ است که نصف بدنش بهبود يافته و کاپيتان کشتي يک خانم گربه سان است که از دکان کشتي به چشم بر هم زدني بالا مي رود. اما جذابيت حقيقي داستان در ترکيب شدن همه اين المان ها با شوق پروازي ميازاواکي وار است.

اگر بخواهيم يک روز يک انيميشن از هاليوود را به جنگ ساخته هاي آقاي ميازاکي بفرستيم و اميدوار باشيم که پيروز خواهيم شد، آن اثر سياره گنج خواهدبود. اين اثر همان قدر خوب و دلچسب است که سرزمين اشباح و همان قدر درباره روح پرواز است که نائوسيکا و همان قدر اقتباس خوبي است که قلعه متحرک هاول.

انيميشن از طراحي تحسين برانگيز و چشم گيري برخوردار است. تصاوير و چينش ها سحرانگيزند و يک بار ديگر نشان مي دهند که انيميشن هاي طراحي شده از انيميشن هاي کامپيوتري با آن حجم هاي سردستي، سرتر هستند و شايد ديزني دارد راه را به خطا مي رود و بايد به انيميشن هاي طراحي دستي بازگردد.



آتلانتيس: امپراتوري گمشده Atlantis: The Lost Empire، علمي تخيلي، 2001


خلاصه داستان: داستان اين انيميشن برخلاف ديگر انيميشن هاي اين ليست، اقتباسي نيست.

داستان در مورد مايلو تِچ است. نوه مکتشف معروف- تديوس تچ- که معتقد است آتلانتيس حقيقت دارد و راه رسيدن به آن در کتاب شِفرد نوشته شده است. اما کسي حرفش را باور نمي کند. جز آقاي ويتمور که يک ميليونر است و کتاب شفرد را پيدا کرده. اين طور مي شود که مايلو با گروه کاشفان تحت استخدام آقاي ويتمور همراه مي شود تا آتلانتيس را پيدا کند.




چرا بايد اين انيميشن را ببينيم: بسيار خوب، قبول دارم خيلي غريب است که انيميشني که نمره اش 5.5 از 10 است را در صدر اين جدول قرار دهيم. اما حقيقت اين است که اثر به شدت سوءتعبير شده است و بايد يک بار ديگر با دقت بيشتر ديده شود. پس بگذاريد به شما پنج دليل مهم براي ديدن اين انيميشن بدهم و به شما ثابت کنم اين انيميشن به واقع يک شاهکار است.

يک. تم اصلي داستان استيم پانک است. داستان به واقع همه آن جذابيت هاي بصري استيم پانک را دارد. ماشين آلات غول آسايي که با هزاران چرخ دنده کار مي کنند و يوينفرم ها و لباس هاي جذاب ويکتوريايي/ مدرن.

دو. شخصيت پردازي و داستان هاي پس زمينه شخصيت ها در حد يک اثر شونن ژاپني هستند. به خصوص شخصيت ويني، مسئول مواد منفجره ترک که در استانبول يک مغازه گل فروشي داشته و يک روز بر اثر انفجار گاز، هدف اصلي زندگي اش را کشف مي کند: منفجر کردن چيزها.

سه. نقاشي اين اثر بسيار متفاوت است و جنب و جوش نرم و خوش فرم کميک هاي سطح بالاي آمريکايي را دارد. اما در عين حال سبک متفاوت آن و ناموزوني و عدم تقارن ها هستند که اين انيميشن را به اثري هنري تبديل مي کنند. يک بار ديگر به نظر مي رسد انيميشن طراحي دستي بر انيميشن کامپيوتري پيروز مي شود.

چهار. ايده داستان بي نظير است. آتلانتيس به خودي خود پتانسيل بالايي دارد و رو به رو شدن با تمدني گمشده با معماري و فرهنگ بيگانه اش براي هر کسي جذاب است. و البته تصويري که انيميشن از آتلانتيس نشان مي دهد، راه را براي تخيلي افسارگسيخته و بي حد و مرز مي گشايد.

پنج. پيام داستان اين است: جنگ بد است. در برخورد با تمدن هاي ديگر بايد از سد زباني و فرهنگي گذاشت و به آن چيزي رسيد که بين همه آدم ها مشترک است. اين پيام بسيار هوشمندانه پردازش مي شود و به واقع بايد گفت پردازش ايده هاي اين انيميشن فراتر از حد انتظار و بسيار هوشمندانه است. اما شايد سرعت بالاي روايت در انتقال پيام خدشه وارد کند.


منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۱۹۸۴۷۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پلنگ صورتی عضله‌ای: این شخصیت دیگر خنده دار نیست! (عکس)

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • اشتوتگارت 3-1 بایرن: خیال رئال راحت باشد!‏
  • چهره‌هایی که نمی‌دانستید صداپیشگی هم کرده اند
  • خیال نکونام بابت خط دفاعی راحت شد (عکس)
  • انیمیشن‌هایی متفاوت برای بزرگتر‌ها؛ انیمیشن‌هایی مفرح برای بچه‌ها
  • پلنگ صورتی عضله‌ای: این شخصیت دیگر خنده دار نیست! (عکس)
  • یک برزیلی دیگر آمد، خیال پائز راحت شد
  • طرز تهیه دسر شکلاتی رژیمی، با خیال راحت دسر بخورید!
  • خبر تلخ برای فیلم بازها؛ وبسایت Subscene به زودی تعطیل می‌شود
  • انیمیشن‌هایی متفاوت برای بزرگترها ؛ انیمیشن‌هایی مفرح برای بچه‌ها
  • تونی کروس تحت هر شرایطی، پاس خود را به مقصد می رساند! / انیمیشن عمر مومنی